آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 8 روز سن داره

❀ღآویناღ❀

جمعه دو هفته قبل

دو هفته قبل با یار همیشگی مون علیرضا خان به تعطیلات آخر هفته رفتیم. پارک سرخه حصار زمانی که رسیدیم ساعت یک بود بنابراین باباها بعد از خوردن چایی مشغول تهیه غذا شدند و بچه ها هم مشغول بازی و مامانا هم دنبال بچه ها اینم گزارش تصویریش مرحله1: تشویق پدرها و نیرو دادن به اونها مرحله 2: دل علیرضا رو به دست اوردن مرحله3: همبازی شدن با علیرضا مرحله4: انجام کارهای خارق العاده مرحله 5: کشف جوی آب و انجام عملیات پرتاب سنگ مرحله6: خوردن غذا عکس نداریم همه مشغولند مرحله7: خوردن میوه اینم قیافه باحال علیرضا در اخر سفر که به دلیل سرمای بعداز ظهر ترجیح داده شد صورتشو در حمام گرم خونشون بشورن تا اب سرد همراه ...
28 مهر 1392

تولد دو سالگی اوینا

تولد اوینا وسط هفته بود و به دلیل مشغله خودمون و دوستامون اونو اخر هفته که مصادف با تولد خودم بود برگزار کردیم. الانم به دلیل بی قراری اوینا نمی تونم کامل مطالب رو بنویسم پس میریم سراغ اصل مطلب اوینا در حال اماده شدن بعد هم بابایی خونه رو برای تولد اماده کرد از بقیه تزئینات عکس ندارم البته دارم ولی خودمم هستم نمیشه اپلود کنم و حالا انتظار برای اومدن میهمانان اینقدر مهمونامون دیر اومدن که نزدیک بود دخملم بخوابه بالاخره مهمونا اومدن و بعد از صرف چایی و شام و ظرف شستن، رفتیم سراغ جشن تولد برای دخترم تولد مبارک خوندیم و با گفته خودش HAPPY BIRTHDAY TO YOU خوندیم و دخترم شمعشو فوت کرد بعد هم رفتیم سر...
29 شهريور 1392

اوینا تا 20 می شمره

تازگی ها اوینا سطح شمردنشو از ده به بیست ارتقا داده بگید ای ول الانم در حال شمردنه اونم با دستاش دقتو داشته باش اینجا هم سعی داره با دستاش قیچی درست کنه و بعد که موفق میشه بلند میگه مامان مامان قچی ...
22 شهريور 1392

مهد اوینا

مهدی که اوینا میره دوزبانه ست. تا الان اوینا 5 کلمه انگلیسی یاد گرفته : زرد، ماهی، دندان، بلند شو و بشین. اول هر ماه یه خبرنامه به ما میدن که برنامه های ماه پیش رو و یکسری نکات اموزشی و تربیتی داره مثلا تو این ماه این برنامه ها رو داشتن روی صفحه اولشم یه برگه داره که نشون میده چه وسایلی رو برای این ماه باید ببریم مهد جدیدا هم یه لیست برای سال تحصیلی جدید دادن که باید تهیه کنیم و این داستان همچنان ادامه دارد....... ...
22 شهريور 1392

تعریف داستان روز دوشنبه به بیان دیگر

با عرض پوزش از خاله الهام. ما مطلبتو دزدیدیم یه جور دیگه از زبان خودمان نقل کردیم دوشنبه برای ما روز تعطیل جالبی بود... حوالی ظهر بود که یهو خاله الهام را برق سه فاز گرفت و به ذهن ایشان خطور کرد تا آشی بپزند و با ما بیرون بروند و آش خوری کنند... ما هم که طبق معمول پایۀ پایۀ پایۀ یک!!! قرار شد برویم آب و آتش. خاله الهام زودتر از ما رسید و در ورودی پارک منتظر ما بود که بخاطر خنکای هوا و باد شدیدی که می وزید تصمیم گرفت که طی تماس با ما از ماندن در آب و آتش منصرف شده و به بوستان پردیسان عزیمت کنیم... جایی که بتوانیم به ماشین ها دسترسی داشته باشیم و به محض باران باریدن خودمان را به ماشین برسانیم...  ما زودتر از خا...
15 شهريور 1392

کمک کردن اوینا

این روزا که مامانی سرکار میره، اوینا سعی میکنه در کارای خونه به مامانش کمک کنه این صحنه که میبینید هر شب تکرار میشه و تنها راهیه که اوینا بذاره مامانش به کارش برسه   در کابینتو می بینید هنوزم از دست اوینا بسته ست راستی موهای دخترم هم جون گرفته کم کم داره دوران سربازی به پایان میرسه ...
11 شهريور 1392

اوینا می ره مهد

یه هفته ای میشه که آوینا به مهد میره اولش عمه اوینا خونمون بود و اوینا رو یک یا دو ساعت مهد میذاشتیم و بعد با عمه ش برمی گشت خونه. اما این هفته از صبح تا بعدازظهر مهد مونده مثل خانومای گل لباس تنش میکنه و خوردنیهاشو تو کیفش میذاره و کیفشم رو دستش میندازه و جلوی در منتظر میشه تا من و بابایی هم بیاییم و بریم   اولش کلاس نوپای یک بود اما چند روزیه که به نوپای دو منتقل شده این کلاس اموزشم داره تا الان دو کلمه انگلیسی یاد گرفته یکی زرد و یکی ماهی. بهش میگیم ماهی چی میشه میگه: پیش (فیش) میگیم زرد چی میشه میگه: یلو (یل لو) ...
11 شهريور 1392

ای یار ای یار

این شازده که مشاهده می کنید یه دختره نه پسر این یه صحنه باحاله که توسط مامانی ثبت شده در این لحظه اوینا در حالی که روی تخت دراز کشیده و میخواد الو بخوره، داره مقداری از اهنگ باغ الفبای شهرام شب پره رو زمزمه  میکنه: ای یار ای یار ایران ایران (اونم با اهنگ و ریتم) منم میخواستم فیلم بگیرم و متوجه نبودم که دوربین روی عکاسی تنظیمه و بنابراین با صدای عکس گرفتن رشته کار از دست دخملم دراومد و شیطونی کردن رو به ارامش قبلش ترجیح داد ...
31 مرداد 1392