سفر به کاشان
دو هفته قبل به اتفاق همکارای مامانی و بابایی رفتیم کاشان
به من خیلی خوش گذشت چون حسابی آب بازی کردم و مامانی جلوی همکاراش روش نمیشد منو دعوا کنه بنابراین اجازه داشتم هر چی دلم میخواد آب بازی کنم
سفرمون با اتوبوس بود این اولین باری بود که سوار اتوبوس میشدم یه دوست خوب هم پیدا کردم که دقیقا صندلی پشت ما نشسته بودند. نمیدونم چرا مامانم مرتب به بابایی میگفت" این پشت سری ها چه بدشانس بودند" من که یه لحظه چشم از دوست جدیدم برنداشتم و سعی کردم نذارم حوصله اش سر بره.
اینم دوست جدیدم "محمدباقر" خیلی ماهی
به نظرم کاشان بهترین شهر ایرانه چون هر جا بری حتی داخل خونه هاش حداقل یه نهر اب پیدا میکنی
اون که باباییش داره صورتشو میشوره، منم
اونی که باباییش از بند آغوشی آویزونش کرده که پاهاش به آب برسه، رهاست
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی