کاخ سعدآباد
آخرین جمعه قبل از ماه مبارک، به همراه خاله الهام به کاخ سعدآباد رفتیم. گرچه از محوطه کاخ سفید اون طرف تر نرفتیم ولی همون قسمت هم بسیار زیبا بود. طبیعت بسیار زیبایی داشت.
اوینا و علیرضا ابتدا در صلح با هم این طرف و اون طرف می دویدند. ماهم از اینکه این دو با هم مهربونند بسیار مشعوف بودیم
جاتون خالی نهار خوردیم و بچه ها در کنار جوی آب مشغول بازی مورد علاقه شان یعنی اب بازی شدند
ولی بعد که وقت خواب این دو تن رسید لجبازی و هل دادن همدیگر رو شروع کردند اوینا علیرضا رو هل می داد و علیرضا هم موهای اوینا رو بشدت میکشید طوری که فقط با قلقلک دادنش می تونستیم کاری کنیم که دستش رو باز کنه و موهای اوینا رو ول کنه. آقایون روی چمنها خوابیده بودند و هر کس یه مدت این دو بچه رو سرگرم میکرد تا بقیه کمی بیاسایند
با اینحال به ما که خوش گذشت ان شا اله دفعه بعد با برنامه ریزی بهتری می ریم که بتونیم همه محوطه کاخ رو ببینیم