آویناآوینا، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 11 روز سن داره

❀ღآویناღ❀

سفر به کیش 1

1392/11/17 20:22
نویسنده : ✿مهدیه✿
1,415 بازدید
اشتراک گذاری

بعد از تلاش مامانم برای مدتها جهت جور کردن زمان و فی مناسب برای رفتن به کیش، بالاخره تلاشش جواب داد و 23 دی عازم کیش شدیم

روز اول

صبح بعد از خوردن یه صبحانه مفصل در هتل رفتیم دریا. هتل نزدیک دریا بود و اوینا خانوم تموم راه رو تا اونجا دوید اینقدر هوا عالی بود که تا ساعت 2-3 بعد از ظهر اونجا بودیم

اوینا هم مشغول ماسه بازی شد

در راه برگشت به هتل هم با چند تا توریست دوست شده بود و یک ساعتی هم اونجا بازی کرد

نزدیک هتل که رسیدیم و متوجه شد داریم میریم داخل، اینقدر گریه کرد که مجبور شدیم دوباره یه جایی پیدا کنیم و باهاش بازی کنیم

ناقلا اصلا هم خوابش نمی اومد با هزار بدبختی عصر بردیمش داخل اتاق و چون وقت ناهار تموم شده بود رفتیم کافی شاپ هتل و رفع گرسنگی (تا حدی) کردیم چند ساعتی داخل هتل باهاش بازی کردیم و شب رفتیم رستوران دیدنیها همراه با موزیک زنده. بسیار عالی بود

دیگه اوینا نمی تونست طاقت بیاره حسابی خوابش می اومد

یه چیزی خورد یا نخورد نمی دونم بچم خوابش برد

ما هم صندلیشو به حالت خواب گذاشتیم و تا ساعت دو و نیم صبح اونجا موندیم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان محمدسروش
12 بهمن 92 14:20
ماشاا... چقدر بزرگ شده عروسم! واسش اسفند دود کن مامانش لطفاً!
✿مهدیه✿
پاسخ
به روی چشم مادرشوهر
الهام مامان علیرضا
16 بهمن 92 10:00
عزیزم م م م چقدر ناز خوابیدی مشخصه حسابی خسته بودی مهدیه جون تاریخ و اشتباه زدی 23 اردیبهشت، 23 دی بود خواهر، می بینی چقدر با دقت می خونم
✿مهدیه✿
پاسخ
ای ول خوشم اومد
حسین شکی
22 مرداد 93 2:01
من صندلی کنار آوینا نشسته بودم. یادش بخیر چقدر اون شب سر به سرش گذاشتم