آوینا کچل شد
از اونجاییکه موهای نوزادی اوینا نریخته بود و موهاش خیلی خیلی نازک، کم پشت و رشدش کم بود اطرافیان پیشنهاد دادند کچلش کنیم اولش اصلا راضی نشدم و دلم نمیومد، ولی بعد با دکترش، آرایشگرم و چند نفر که قبلا این کار رو برای بچه هاشون انجام داده بودند، صحبت کردم و اونام نظراتشون مثبت بود و منو قانع کردند
بنابراین آخر شب که اوینا حسابی خواب آلود بود پدرش موهاشو زد. منم پشت سرهم برای اوینا گزارش مراحل کچل شدنشو میدادم و از خنده نمیتونستم خودمو کنترل کنم. بیچاره اوینا مات و مبهوت به ما نگاه میکرد که این مامان و بابای من نصف شبی چرا این طوری شدند؟ با سر من چه کار دارند؟!!!
این عکس بلافاصله بعد از کچل کردنشه
به نظرم خیلی بانمک شده، چشاش بیشتر خودنمایی میکنه
بعدشم سربه سرش میذاشتیم که بیا موهاتو ببندیم اونم باور میکرد
ولی براش خوب شد چون اینقدر هوا گرمه که با وجود کولر بخاطر جست و خیز زیاد اوینا، یکسره عرق داشت و موهاش به پیشونی و سرش میچسبید ولی حالا حسابی سرش هوا میخوره
دختر قشنگم امیدوارم خیلی زود موهات دربیاد و موهای پرپشت و ضخیم تری داشته باشی یکم حالتی باشه یعنی نه فرفری بشه نه لخت
اینطوری از اینکه موهاتو زدیم احساس بهتری پیدا میکنیم
فدات