پارک رفتن شبانه 2
میخواستم یکی از شبها رو کامل عکساشو بذارم ولی چون ماه رمضون تموم شده منم دیگه انگیزه کافی ندارم
خلاصش اینه که شبها بعد از افطار می رفتیم پارک ارم. بعد از خوردن میوه بابایی لالا میکرد و من با گل دختر بازی میکردم. عکساش هم چون تاریکه خیلی قشنگه
اوینا هم از لحظه رسیدن یه چی پف دستش میگرفت و راه میرفت هر جا بچه ای میدید سریع میرفت به زور بهش چی پف میداد
وقتی هم که خسته میشد کنار باباییش دراز میکشید و سعی میکرد دستاش و پاهاشو مثل بابایی بذاره و بخوابه
شبهای خوبی بود چه میشه کرد برای تکرارش تا سال دیگه باید صبر کرد غیر ماه رمضون هم هر شب دیگه ای بری، اینطوری بهت خوش نمیگذره
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی