سالگرد
گذشته سالی و رویتان ندیدیم
گلی از گلشن رویتان نچیدیم
رسیده سالگردتان ولی ما
به قدر سال ها محنت کشیدیم
یکسال است که دلتنگی های غروب را با بودن در کنار مزارشان سپری کردیم و در نهایت ناباوری، باورمان شده که آنها دیگر نیستند، دیگر آن شمع های فروزان را نمی بینیم ولی یاد و خاطرات شیرین و صدای دلنشین آنها همچنان جاویدان در خاطر ماست .
مهدیه جان
باورم نمیشد سالگرد عروجت با چهلم پدربزرگمان یکی شود .
اینک تو میزبان پدربزرگ و مادربزرگمان هستی
خوشا به حال آنها که با تو دیداری تازه کردند و سلام ما را به تو رسانده اند .
زیر این آسمان مینایی
چاره ای نیست جز شکیبایی
کار او چیدن است و برچیدن
کار ما مرگ یکدیگر دیدن