11 ماهگی آوینا
آوینا جونم داره دندون در میاره و خیلی کلافه ست. این روزها باباییش که از سر کار برمیگرده خانمی رو میبره بیرون، کفش پاش میکنه و میذاره رو زمین خودش راه بره، اونم مثل کسی که آزاد شده نمیدونه کدوم طرفی بدود بابایی بنده خدا هم که روزه ست یه یک ساعتی دنبال این دختره میدود. وقتی پای این دختر به رو زمین میرسه به سمتی میره که ما نباشیم یا میخواد لاستیک ماشینها رو بخوره یا چیزهایی که رو زمین اوفتاده رو برداره و بخوره. اصلا هم حواسش نیست جلوش چاله س یا دره یا پله س یا دیواره. خلاصه وقتی بابایی و دخمل از گردش برمیگردن بابایی هلاک شده و دیگه نای راه رفتن نداره.
وقتی به آوینا میگیم بریم "دردر" سریع میره پشت در خونه و میگه "دردر"
وقتی به آوینا میگیم بریم "حمام" سریع میره یکی از لباساشو از کشوی کمدش برمیداره و میره پشت در حمام و به در میکوبه
وقتی به آوینا میگیم "برات آهنگ بذارم غذا بخوری" میره کنترل تلویزیون رو میاره که شعرهای فیتیله رو که براش ضبط کردم بذارم و بعدش میره نزدیک صندلی غذاش که بذارمش داخل
وقتی به آوینا میگیم "برات نای نای بذارم" موبایل بابایی رو میاره و دستش رو به نشونه نای نای تکون میده
وقتی به آوینا میگیم "کفشاتو بیار" میره میاره و با سر و صدا میفهمونه که پام کن
جدیدا هم که یاد گرفته میره بالای مبل و بعد هم بالای دسته مبل و کلید لوستر رو میزنه و با روشن شدن لامپها ذوق میکنه. این کارش خیلی خطرناکه میترسم زمانی که حواسم نباشه بره بالای دسته مبل و بیفته.
11 ماهگیت مبارک بلبل مامانی